افسانه‌های ناگفته از قله دماوند

قله دماوند که در خیلی از شعرهایی که خوانده‌ایم به استواری و جاودانگی خوانده‌ شده است، در استان مازندران قرار گرفته است و ارتفاعی 5610 متری دارد و به بلندترین کوه ایران و قله آتش‌فشانی خفته در خاورمیانه و آسیا است که امکان بر فعال شد آن وجود دارد که در سال 1386 بخار و دود از این قله دیده شده است که دلیلی بر فعال بودن آن نیست و به دلیل بارش و برخورد آب با سنگ‌های داغ این بخارها پدید آمده است. در روزهایی از سال که نور زیبای خورشید در آسمانی صاف و بدون ابر بر روی دماوند می‌تابد، می‌توانید در تهران، قم، ورامین و امتداد سواحل و کرانه دریای خزر این کوه را با تمام شکوهش ببینید. دمای هوا در ارتفاعات دماوند در فصل سرد سال به منفی 60 درجه و در فصل‌های دیگر به منفی 1 درجه می‌رسد.

نام دماوند در بعضی از کتب به دنباوند نیز گفته شده است و یا حتی دباوند هم می گویند. این قله به دلیل قدمت بسیارش در گذشته جبل لاجورد و بیکنی می‌گفتند که در کتاب تورات به زبان آشوری بیکن آورده شده است. در داستان اساطیری افسانه و داستان‌هایی گفته شده است که اکثراً نمی‌دانند که در داستان فریدون و ضحاک، به بند کشیده شدن ضحاک در غاری در دماوند توسط فریدون بیان شده است که در آخرالزمان ضحاک به بند است تا زمانی که به دست گرشاسپ کشته شود که اهالی منطقه‌ای نزدیک به کوه صداهای ناله شخصی را از دماوند می‌شنوند که گمان می‌کنند صدای ضحاک است. داستان دیگری که به این کوه مربوط است، مکان زندگی کیومرث در اینجا بوده است و گور فرزندش هم در چاهی بر سر کوه است و قصه‌های دیگری هم وجود دارد که ارزش و قدمت دماوند را پررنگ‌تر می‌کند.